پس از کنکور در فکر رتبه تکرقمی بودم/ در مدرسه تیزهوشان درس نخواندم
تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۳۷۷۳۲۲
رتبه 4 گروه علوم انسانی آزمون سراسری سال 99 معتقد است بعد از کنکور از خودش رضایت داشته و در فکر رتبهای تکرقمی بوده است.
محسن سیاهمرد در گفتگو با خبرنگار حوزه آموزشی و پژوهشی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، درباره تأثیر کرونا بر درس خواندن خود اظهار کرد: ویروس کرونا مدتی بنده را از برنامه مطلوب خود دور کرد و حتی تا مرز ناامیدی نیز پیش برد ولی به لطف خدا توانستم بر شرایط کرونایی غلبه کنم و به برنامه مطلوب خود بپردازم که نهایتاً منجر به کسب رتبه چهارم علوم انسانی شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: به داوطلبان کنکور ۱۴۰۰ سفارش میکنم که شرایط کرونایی موجود را بهانه قرار ندهند و با توکل بر خدا و تلاش مضاعف در مسیر اهداف خود حرکت کنند، حتی اگر شرایط تدریس معلمان به خوبی فراهم نشد به شکل خودمحور برای کنکور درس بخوانند.
رتبه 4 گروه علوم انسانی آزمون سراسری سال 99 بیان کرد: اوایل درس خواندن برای کنکور به کسب رتبهای مناسب فکر میکردم و به مرور با مشاهده توانمندی بیشتر خود به کسب چنین رتبههایی که در آزمونهای آزمایشی نیز تجربه میکردم امیدوار شدم. بعد از کنکور از خودم رضایت داشتم و در فکر رتبهای تک رقمی بودم و انتظار چنین رتبهای را داشتم. احتمالا برای ادامه تحصیل، دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری دادگستری تهران را انتخاب خواهم کرد.
سیاهمرد خاطرنشان کرد: بنده در مدرسه تیزهوشان تحصیل نکردم، سه سال دبیرستان را در مدرسه نمونه دولتی شهید مطهری خمینیشهر درس خواندم و فقط از یک مؤسسه برای آزمونهای آزمایشی استفاده کردم. معلم خودم بودم و کار اصلی درسیام میان من، میز مطالعه و کتابهایم انجام میشد.
وی درباره کمک خانواده و نقش آنان در موفقیت فرزندشان در کنکور گفت: انصافاٌ خانواده سعی میکردند در حد توان امکانات لازم را برای من فراهم کنند، دعای خیرشان همواره با من بود، از لحاظ روحی از من حمایت میکردند و این مایه دلگرمی بنده بود.
رتبه 4 گروه علوم انسانی آزمون سراسری سال 99 درباره چگونگی دریافت خبر قبولی خود در کنکور گفت: شب قبل از اعلام نتایج، از برخی افراد شنیده بودم که قرار است نتایج کنکور فردا اعلام شود اما جدی نگرفتم و خوابیدم. ساعت 7.15 صبح یکی از دوستان با من تماس گرفت که البته تا بیدار شدم قطع شده بود. شک کردم که شاید نتایج اعلام شده باشد و همینطور بود. با مراجعه به سایت سازمان سجش آموزش کشور عکس خود را در میان ۱۰ نفر اول دیدم، سريع به خانواده انتقال دادم و خیلی خوشحال بودم.
انتهای پیام/4118/
منبع: آنا
کلیدواژه: علوم انسانی کنکور علوم انسانی رتبه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۳۷۷۳۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهید عبدالرضا موسوی؛ از رتبه اول کنکور پزشکی تا شهادت برای فتح خرمشهر/ شهیدی که محل دفنش را مشخص کرده بود
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، شهید عبدالرضا موسوی جانشین شهید محمد جهان آرا در سپاه خرمشهر بود. این دو شهید بزرگوار تا پای جان برای حفظ شهرشان در هنگام تجاوز دشمن جنگیدند و همراه دیگر مدافعان خونین شهر مقاومت کردند.
چهارم آبان ۵۹ که خرمشهر سقوط کرد، همگی هم قسم شدند تا خاک میهن را از دشمن پس بگیرند، اما قسمت نبود هیچ کدام شان آزادی خرمشهر را در سوم خرداد ۱۳۶۱ ببینند. محمد جهان آرا در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ در حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان در کهریزک تهران به شهادت رسید و موسوی نیز در ۱۷ اردیبهشت سال ۶۱ در جریان عملیات «الی بیت المقدس» و قبل از آزادی خرمشهر شهید شد.
به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید دکتر عبدالرضا موسوی، با فراهه عبدالخانی مادر و خاتون موسوی خواهر شهید گفت و گویی انجام دادیم.
بانو عبدالخانی مادر ۸۶ ساله شهید در بیان خاطراتی از آخرین ماههای حیات زمینی فرزندش میگوید: شاید دو یا سه ماه به شهادت عبدالرضا باقی مانده بود که هفتهای چند بار من را به گلزار شهدای آبادان میبرد. آن زمان خرمشهر سقوط کرده بود و ما در آبادان حضور داشتیم.
مادر شهید ادامه میدهد: یکبار به عبدالرضا گفتم: پسرم! چرا این قدر من را به گلزار شهدا میآوری. جاهای دیگری هم برای رفتن و سرزدن وجود دارد. در پاسخ گفت: "اینجا قطعهای از بهشت است مادر جان! اینجا بهترین بندگان خدا آمریده اند. " دو یا سه ماه بعد خودش هم به شهادت رسید و پیکرش در همان گلزار دفن شد.
وی در بیان خاطره دیگری از فرزندش اظهار داشت: یک روز دیدم که عبدالرضا برمزار شهیدی قرآن میخواند. صوت بسیار زیبایی داشت. آن روز مرحوم همسرم (پدر شهید) همراه مان بود. گفتیم: عبدالرضاای کاش بر مزار ما هم اینطور با صدای خوش قرآن بخوانی. گفت: نه من دوست دارم شما بر مزارم قرآن بخوانید. من و پدرش خیلی ناراحت شدیم. گفتیم تو جوانی، اما ما سن و سالی داریم. تو باید بمانی و حالا حالاها زندگی کنی. ما برای تو آرزوها داریم. اما عبدالرضا روی حرف خودش بود و میگفت روزی میرسد که ما برسر مزار او قرآن بخوانیم.
این مادر شهید میافزاید: پسرم در اواخر عمر زمینی اش مرتب به گلزار شهدا میرفت. خودش هم بوی شهدا را گرفته بود. یک روز در گلزار شهدای آبادان دیدم عبدالرضا کنار مزار شهید گمنامی ایستاده و در فضای خالی کنار مزار شهید، چوبی را به زمین فرو میکند. جلوتر رفتم و دیدم در آن فضای خالی کنار قبر شهید گمنام، مرتب این چوب را فشار میدهد. پرسیدم: چرا همچین کاری میکنی؟ گفت: اینجا محل دفن من است. زمانی که شهید شدم، من را اینجا دفن میکنند.
بانو عبدالخانی ادامه میدهد: آن زمان هنوز خرمشهر آزاد نشده بود و به حتم اگر خونین شهر آزاد میشد و به شهرمان برمی گشتیم، به حتم او را در خرمشهر دفن میکردند. چون شهر ما آنجا بود. اما انگار به دل پسرم برات شده بود که قبل از آزادی خرمشهر به شهادت میرسد و پیکرش را در همین گلزار شهدای آبادان دفن میکنند. اتفاقا همین طور هم شد و پسرم چند روز قبل از آزادی خرمشهر به شهادت رسید و پیکرش را در جایی دفن کردند که خودش نشان داده بود.
خاتون موسوی خواهر شهید نیز از قول مادرش اظهار میدارد: چند ماه قبل از شهادت عبدالرضا، به خاطر علاقه و جایگاه بسیار بالایی که در خانواده داشت، میخواست همه را خصوصا مادرمان را آماده شهادتش کند؛ لذا زیاد مادرمان را به گلزار شهدا میبرد و برسر مزار آنها قرآن میخواند و از مقام شهدا برای مادر میگفت. همه اینها به خاطر این بود که پدر و مادر را آماده شهادتش کند.
خواهرشهید بیان میدارد: مادرم قضیه چوبی را که برادرم در محل دفنش به زمین فرو برده بود را تعریف کرد. روز دفن عبدالرضا، این چوب درست بالای مزارش بود. ما آن چوب را میدیدیدم و به کرامت این شهید بزرگوار پی بردیم که چطور مدتی قبل از شهادتش، محل دفن خودش را نشان داده بود. مادر میگوید وقتی که من چوب را بالای مزار پسرم دیدم، همانجا فهمیدم خدا نگاه بسیار خاصی به او دارد.
خواهر شهید میافزاید: سال ۱۳۵۵ شهید عبدالرضا موسوی در رشته پزشکی در کل ایران نفر اول شد و همچنین نفر اول اعزام به خارج از کشور بود. این شهید بزگوار سرشار از نبوغ، استعداد، هوش، ذکاوت، پشتکار، تقوا، تواضع، مدیریت، مسولیت پذیری و البته خلوص محض بود.
انتهای پیام/